در همین حوالی

ساخت وبلاگ

گرم‌ترین تابستونه ممکنه و خلاف همیشه، کم بارش‌ترین. یوقتایی تو مسیر خونه تا کلاس به این فکر میکنم این چه‌کاری بود واقعاً؟ بعد کوله‌م رو میکشم بالا، کتابارو میگیرم تو بغلم و میدونم که کار درستی بود. با این که آسون نبود، نیست. 

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 28 تير 1401 ساعت: 12:36

چقدر از اینکه همه‌چیز از حوزه اختیارم خارج و وابسته به تایید، انتخاب یا کمک دیگران باشد خسته، کلافه و خشمگینم. در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 100 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 16:22

یک نقطه‌ای هست که در میان اشک و بغض، فکر می‌کنی من اصلا تنها‌ترین، بی‌کس‌ترین و غریب‌ترین موجود عالم. حالا چه کنیم؟ بعد تصمیم می‌گیری تا تاریک‌ترین نقطه‌ی این تنهایی فرو بروی. هیچ کاری برای بهتر شدن نکنی. برای کسی حرف نزنی، نگذاری اشک‌ها‌یت را ببینند، آرزوی سفر و دوست و شنیده شدن هم نداشته باشی. رابطه‌ات را با جهان قطع کنی، آن رشته‌ی باریک به جا مانده را با جهان قطع کنی. امروز که داشتم از بی‌شعوری فلانی میگفتم و مامان باز سمت فلانی بود ناگهان احساس کردم اتصالم به همه‌چیز را باید بکنم. خوانده بودم، خشم محصول ناکامی است، خواسته‌ی برآورده نشده است. غم را نمی‌دانم. تنها چیزی که هنوز نگه داشته‌ام مثل ماهی توی دلم سر میخورد، بین فریادهای از غصه‌ی وا‌ماندگی. حالا هرچه بشود، هرچه بگویند فرقی نمی‌کند، چیزی جدای از همه‌چیز شده‌ام. در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 19:54